ای ابراهیم!
تو فرزندت را با اختیار خود و در راه طاعت من داشتی قربانی می کردی
و من نگذاشتم.
اما حسین (ع) را عده ای ستمگر که گمان می شود از قوم محمد (ص) هستند،
به جور و ستم می کُشند. آن ها او را سر می بُرند مانند...
ابراهیم طاقت نیاورد و با شیون و فغان شروع کرد گریه کردن بر مصائب حسین(ع)
خداوند او را آرام کرد و بدو فرمود:
گریه ی تو بر حسینم را فدای اسماعیلت قرار دادم
و تو را به بالاترین درجاتِ گریه کنندگانِ بر مصیبت حسین(ع) رسانیدم...
دستخطی از استاد مرتضی آقاتهرانی در سفر زیارتی کربلا:
آیا خبر داری که مهدی صاحب الزمان ارواحنا فداه وقتی به کعبه تکیه کند خود را به حسین
علیه السلام معرفی می کند...
متن زیر که توسط استاد آقا تهرانی در شهریورماه 1390در کربلای معلّی نگاشته شده است
بازنشر می شود. إن شاءالله ما هم به زودی مسافر کربلا شویم...
بسم الله الرحمن الرحیم
در کربلاییم!
در علم منطق گفته اند که «معرَّف از معرِّف اجلی باشد.»
اگر خواستی کسی را معرفی کنی، به چیزی و یا کسی معرفی کن که شناخته تر
باشد. و گرنه اگر او برابر و یا کمتر باشد که این معرفی نخواهد بود، بلکه
ابهام به حال خود باقی است.
آیا خبر داری که مهدی صاحب الزمان ارواحنا
فداه وقتی به کعبه تکیه کند خود را به حسین علیه السلام معرفی می کند. چرا
که حسین علیه السلام از مهدی شناخته شده ترند. فریاد امام ما این است:
«الا یا اهل العالم! انا الامام المنتظر، انا بن من قتل عطشانا»
آگاه باشید ای اهل! من امام مورد انتظارم، من پسر آن عزیزی هستم که تشنه شهید شد.
آیا خبر داری که زیارتش بر همگان واجب است. کافی است که استطاعت داشته
باشی، این جا جای بحث علمی نیست. اما در کامل الزیارات فراوان روایاتی است
که چون حج بیت الله الحرام زیارت امام ما واجب دانسته شده و بزرگانی چون
فیض کاشانی فتوا به وجوب زیارت به شرط استطاعت داده اند و این درست است.
کربلای معلّی
یا حسین با ما باش که همیشه با توئیم
مرتضی
1390/06/25
جمعه روز ظهورت آقا
اهلبیت(ع) در این شرایط یک فرصت استثنایی هستند
که حتی آدمهای خودخواه هم میتوانند اهلبیت(ع) را دوست داشته باشند.
دلیلش هم این است که محبت به ائمه اطهار (ع) آدم را میسوزاند
و در اوج محبت است که دیگر خودت نیستی و فقط او هست.
آن لحظهای که به سهولت میتوان اخلاص را تجربه کرد در محبت اهلبیت(ع) است.
این مطلب را در روضهها و مظلومیتهای اهلبیت(ع) میتوانی تجربه کنی
که دیگر برای خودت نیستی و برای دیگری میسوزی.
اگر در این حال به تو بگویند که این عزاداری، پاداش و اجر هم دارد،
میگویی: من به دنبال پاداش نیستم. من نیامدهام چیزی را تصاحب کنم.
من میخواهم برای او باشم، برای حسین(ع) و بچههای حسین(ع)...
(برداشتی از استاد پناهیان، بیان معنوی)
ای آسمان،
ای همسفر با اشکهایم!
سر میگذارم روی زانو
سرشار از مرثیه هایم!
با من بگو از غربت شهر مدینه
از عطر تربت های آذین گشته با اشک
از داغ های گرم روییده به هامون
از کهکشان هایی که امشب داغدارند
از سینه هایی که در آن پیچیده ناله.
امشب هوای بقیع دارم؛ هوای غریبانه ی غربت؛
تا تصویر اندوهم را، در اشک ریزانِ ستاره ها نظاره کنم.
امشب دلم سرشار اندوه است؛ گویی شام غریبان است و من، غریبانه در نگاهِ خیمه ها، آب میشوم...
بوی ظهور می رسد از کوچه های ما
نزدیک تر شده به اجابت دعای ما
دیگر دو بال آرزوی ما شکسته است
از انتظار پر شده حال و هوای ما
این هفته هم سه شنبه شب جمکران گذشت
پاسخ نداشت این همه ، آقا بیای ما
ما از ندیدنت بخدا شکوه میکنیم
ای امتداد هر شب "یا ربنا"ی ما
دیگر به آخر خط دوری رسیده ایم
ای انتهای غیبت تو ابتدای ما
این پنج روزه نوبت ما ، کاش با تو بود
بر روی رد پای تو می بود پای ما
یک جمعه گریه های تو را درک می کنیم
عجل! امام منتقم کربلای ما...
ستم و تجاوز به حقوق دیگران، از گناهان بزرگی است که جز با بخشیدن صاحب حق،
بخشیده نمیشود. در شرع مقدس اسلام مسئولیت و کیفر ظلم، افزون بر این که متوجه
ظالم است، کسانی را هم که به طور غیر مستقیم با آن ظلم در ارتباط
بوده اند در برمیگیرد.
پیشوای نهم شیعیان امام جواد علیهالسلام در بیانی میفرماید:
« کسی که به شخص ستمگر کمک کند
یا به ستم کردن دیگران رضایت داده و خوشحال شود،
در کیفر ستم مانند ستمکاران سهیم است ».
باد، هوهوکنان، خاکستر یتیمی پاشید بر تمام خانه های بغداد و خبر، زلزله خیز، تکان داد روزگار در خود فروپیچیده را.
اتفاقی شوم، سایه گسترانیده بر آسمانها.
نمیدانم، شاید خورشید در پرده ی کسوف افتاده است!
گویا زمین، 25 سال بزرگواری را محروم شد!
گویا زمان، باید از این پس، حسرت به دل کرامت جاری جواد بماند!...
از پشت درب بسته کسی آه می کشد
یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد
در زیر پای هلهله ها این صدای کیست
این پای کوب دست فشانی برای کیست...
محمد بن سهل قمی میگوید: «پس از سفر به مکه، به مدینه رفتم و به خدمت امام جواد(ع) رسیدم. میخواستم لباسی از آن بزرگوار برای پوشیدن بخواهم، ولی فرصتی به دست نیامد. با آن حضرت خداحافظی کردم و از خانه اش بیرون آمدم. تصمیم گرفتم نامه ای برایش بنویسم و لباس را درخواست کنم. نامه را نوشتم و به مسجد رفتم. پس از خواندن دو رکعت نماز، از فرستادن نامه منصرف شدم. سپس از مدینه بیرون آمدم و قصد دیار خود کردم. به سمت شهر و دیار خود بازمی گشتم که در راه شخصی بهسمت کاروان آمد و پرسید: محمد بن سهل قمی کیست؟ با راهنمایی افراد نزد من آمد و بقچه ای گره زده را مقابلم گرفت و گفت: مولای تو امام جواد(ع) این لباس را برایت فرستاده است. نگاه کردم و دیدم دو لباس مرغوب و نرم است... نقل است محمد بن سهل آن لباس ها را تا آخر عمر نزد خود نگه داشت و وقتی از دنیا رفت، پسرش احمد، او را با همان دو لباس کفن کرد و به خاک سپرد.
(نگاهی بر زندگانی امام جواد(ع)، ص92)