دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
تا نام تو برده میشود، چراغ های صلوات، در
جان لحظه ها فروزان میشوند. تا فضیلتی از تو گفته میشود، دلها از بوی گل محمدی
زنده میشوند. یاد نویدبخش تو، دربهای صبح را به رویِ ما میگشاید. قرآن تو،
نزدیکترین راه رهایی است و نهج الفصاحه ات، پاکترین مبحث بندگی.
قرآن، معجزه ای است که از دستهای روشن تو به ما
رسید و مرهمی شد بر داغهای همه روزه بشریت.
دنیا، شاداب و جوان میماند؛ اگر سطری از اندرزهای
تو را به کار بندد؛ همچنانکه منبر و مسجد و مأذنه از ذکر و نام تو فعال
ماندهاند.
تو را نشناختیم
یا رسول اللّه صلی الله علیه وآله ، تو را
نشناخته ایم و فقط می دانیم که نامت بر همه کائنات ترجیح دارد. چگونه می توان شعاع
دایره خوبی هایت را ترسیم کرد؟ «مدینه» با آن عظمتش، هیچ گاه ادعا نمی کند که تو
را شناخته است.
یا نبی اللّه صلی الله علیه وآله ! مگر می توان بر
سنت شریف تو بوسه نزد؛ حال آنکه پاسخگوی تمام نیازهای روز است؟! این درست که تو
را نشناخته ایم، اما همه هستی ما از احترام به نامت می گوید که بیت بیت، قصیده های
روشن در دلها می کاری و نور می پاشی در چشم های خاک.
« خدایا تو خود میدانی،چه بسیارها که از دست داده ام تا به دست آورمت
حال که در دل و جانی مپسند، اندوهم را به محروم شدن،
که تو تنها، شادمانیِ بی پایانی مرا...»
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه:
"مَـنْ أَتَـانِی زَائِـراً، وَجَبَـتْ لَـهُ شَفَـاعَتِـی،
وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ"
کامل الزیارات، ص 13، الباب 2، ح 9
هر عاشقی ست در طلبت أیها الرّسول
اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول
زن و مرد، پیر و جوان، کوچک و بزرگ،
کولههای شان را بستهاند برای سفر،
از شهر پدریشان نجفٍ امیرالمؤمنین علی(ع)
به سمت کربلای اباعبدالله الحسین(ع)...
هشتاد کیلومتر...
پای پیاده...
دارند آماده میشوند پاها برای تاول زدن...
دارند مهیا میشوند چشمها برای بارانی شدن...
دارند به شور میآیند سینه ها برای بیتاب شدن...
و دارند بیقرار میشوند قلب ها برای آتش گرفتن...
و ما جاماندیم..................................
من و دل کندن از دلبر محاله، دلم با دلبرم در شور و حاله
با این آقا به این خوبی ندونم؛ کی گفته کربلا رفتن خیاله
دمادم این دعا ورد زبانم؛ ببینم کربلا را تا جوانم
درون سینه آسایش ندارم، نیستان را به آتش می کشانم
ببین آشفته گشته وضع و حالم، دگر بشکسته بالم، پس ننالم
ز بس که فکر دیدار تو هستم، حریم تو شده فکر و خیالم
دل من بیقرار کربلاته... همه میگن بهشت ایوون طلاته
دیگه اینجوری عادت کردم آقا؛ دیگه کرببلام تو روضه هاته
کرامت می کنی با یک اشاره، رخ تو آسمون، چشمات ستاره
واسه لطف نگاه مهربونت، غریب و آشنا فرقی نداره...
و حنجرهها همنفس با خستگان کاروان ، میخواهند سلامی عاشقانه به "اربعین" بدهند.
اربعین، هر سال فریاد میزند آنها که نرفتهاند برخیزند…
اربعین وقتی میآید ، میخواهد جاماندهها را با خود ببرد…
اربعین اوج رفتن است ،
قله رسیدن است.
آنهایی که اربعین کربلا نرفتهاند که خدا به داد دلشان برسد .
آنهایی هم که امسال میخواهند بروند باز خدا به داد دلشان برسد؛
اما امان از آنهایی
که اربعین کربلا را دیدهاند ، رفتهاند ، رسیدهاند و امسال...
قال الامام الرضا علیه السلام:
مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ (ع) بِشَطِّ الْفُراتِ
کانَ کَمَنْ زارَ اللهَ فَوْقَ عَرْشِهِ
امام رضا علیه السلام:
هر کس قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه ی شطّ فرات در کربلا زیارت کند
همانند کسی است که خداوند متعال را بر فراز عرش زیارت کرده است.
«مستدرک الوسائل، ج 10، ص 250، ح 38»