تو فاطمیه ات این روزها شروع شده است
دلت شبیه دل مادرت پریشان است
عجیب نیست که در سینه غصه مهمان است
شب فراق شده حرف حرف هجران است
به چشم هم زدنی این دوماه هم رفت و
بهار گریه ام امشب رو به پایان است
به این فراق بگرییم یا به دوری تو
بگو چه کار کنم درد و غم فراوان است
از این لباس جداگشتن آنقدر سخت است
که در برابر این هجر مرگ آسان است
مرا حلال کن آقا که باز زنده ام و
هنوز در تن من پای روضه ها جان است
محرم وصفر ما تمام می شود و
همیشه ابر نگاه تو غرق باران است
تو فاطمیه ات این روزها شروع شده است
دلت شبیه دل مادرت پریشان است
شاعر (ناشناس)