حتما قرار شاه و گدا هست یادتان
آری همان شبی که زدم دل به نامتان
مشهد٬ حرم٬ ورودی باب الجوادتان
آقا دلم عجیب گرفته برایتان...
آقای دلهای بی قرار! انگار خوانده ای مرا...
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان
آری همان شبی که زدم دل به نامتان
مشهد٬ حرم٬ ورودی باب الجوادتان
آقا دلم عجیب گرفته برایتان...
آقای دلهای بی قرار! انگار خوانده ای مرا...
بر شانه های ضریحت تا می گذارم سرم را
انگار می گیری از من غوغای دور و برم را
حرفی ندارم به جز اشک، نه حاجتی نه دعایی
دست شما می سپارم این چشم های ترم را
عطر هوای رواقت، آهنگ هر چلچراغت
نگذاشت باقی بماند بغضی که می آورم را
حتی اگر دانه ای هم گندم برایم نریزی
جایی ندارم بریزم جز صحن هایت پرم را
هر بار مشهد می آیم، انگار بار نخست است
هی شوق دارم ببینم گلدسته های حرم را
( بشری موحد )