نقل شده است که پیامبراکرم(ص) در مسجدی معتکف بودند.
زنی آمد و مدتی با او سخن گفت و بعد برخاست که برود، پیامبر(ص) هم با او به راه افتاد.
در این هنگام دو نفر از انصار که از کنار آن حضرت عبور میکردند، سلام کردند و گذشتند.
رسول خدا(ص) آنها را صدا زد و فرمود: این زن صفیه همسر من است.
آن دو گفتند: ای رسول خدا! مگر ما شک داشتیم؟!
حضرت فرمود: شیطان مثل خون وارد وجود انسان میشود،
ترسیدم شیطان بر شما وارد شود شما بدگمان شوید.
(هزار و یک حکایت اخلاقی، ص 486)