گرچه خسته ام، گرچه دلشکسته ام، باز هم گشوده ام درى به روى انتظار
تا بگویمت هنوز هم به آن صداى آشنا امید بسته ام.
اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمین! دل جدا ز یاد تو آشیانه اى خراب و بى صفاست،
یاد سبز و روح بخش تو، یاد لطف بى نهایت خداست.
کوچه باغ سینه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست.
آنکه در پى تو نیست کیست؟ آنکه بى بهانه ی تو زنده است در کجاست؟
اى
کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى
خستگى،
فسردگى، کوچه ها در انتظار یک نسیم روح بخش، یک پیام آشنا و دلنواز، سینه را گشوده اند.
کوچه هاى ما همیشه عاشق تو بوده اند.
اى
کبوتر دلم هوایى محبتت!...
تا بگویمت هنوز هم به آن صداى آشنا امید بسته ام.
اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمین! دل جدا ز یاد تو آشیانه اى خراب و بى صفاست،
یاد سبز و روح بخش تو، یاد لطف بى نهایت خداست.
کوچه باغ سینه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست.
آنکه در پى تو نیست کیست؟ آنکه بى بهانه ی تو زنده است در کجاست؟
فسردگى، کوچه ها در انتظار یک نسیم روح بخش، یک پیام آشنا و دلنواز، سینه را گشوده اند.
کوچه هاى ما همیشه عاشق تو بوده اند.