ما را ز خاندان کرم آفریدهاند
یک موج از تلاطم یَم آفریدهاند
ما را فدائیان پسرهای فاطمه(س)
"ما را شهیدِ میر و علم آفریدهاند"
ما را به اعتبار عنایات فاطمه(س)
گریه کنان حضرت غم آفریدهاند
بهر بریدن سر اولاد عمر و عاص
در جان ما غرور و غژم آفریدهاند
هر یک ز ما حریف دو صد لشکر یزید!
(زین رو ز شیعه عدّه ی کم آفریدهاند)
دجّال ها و حرمله ها را مهاجم و ...
ما را "مدافعان حرم" آفریدهاند
...
سید علیِ خامنه ای -پیر عشق- گفت:
"فریاد را علیه ستم آفریده اند"
(سجاد شاکری)
(علیرضا قزوه)
نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا
اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه ی تطهیری، شبیه سوره ی « أعطینا »
شناسنامه ی تو صبح است، پدر تبسّم و مادر نور
سلام ما به تو ای باران، سلام ما به تو ای دریا
کبودِ شعله ور آبی، سپیده طلعت مهتابی
به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا
بگیر آب و وضویی کن، ز چشمه سار فدک امشب
نماز عشق بخوان فردا، به سمت قبله ی عاشورا...
دیگر به خلوت های من یک نم نمی باری
در دفتر دلتنگی ام شعری نمی کاری
...
لحن سکوتت در دلم هر روز یک جور است
قهری؟... نه؟... دلگیری؟... نه؟... آقا! دوستم داری؟
من – بی تعارف- هستی ام را از شما دارم
آقا خلاصه مطلبی؛ فرمایشی؛ کاری...
من خوانده ام دربارتان یک خیمه ی ساده ست
جایی در آن دارند شاعرهای درباری؟
...
اما من و این رتبه و این منزلت... هرگز
اما تو و این بخشش و این مرحمت... آری
توفیق دادی یک غزل هم صحبتت باشم
از بس که گل هستی و رو دادی به هر خاری
(حسن بیاتانی)